نشکند قــــد ســـــروت، نشکند پــــر و بالت
کرده ای مــــرا بی تاب، با سـلوک و افعالت
چادر گـــلابی را، بستی در ســــــرت دستار
صدقـــــه ای تو میگردم، این قلنــدر احوالت
زلف تـــو شمالک زد، صورتت نمــــایان شد
دست و پاچه کرد هوشم، سرخی لب و خالت
مــــدتیست منهـــوکــــــم، درد بـــی دوا دارم
ده اجازه تا گیــــــــرم، بوســـه ای ز خلخالت
آن یگانـــــه ای عالــــم، آفــریده ات بی عیب
با پری نیــــاید جور، وصف حسن و تمثـالت
نی مــلا و نی زاهـــــد، نی سید و نی شیخـم
مسجــــد ار نــــدادن ره، میــــروم درمسـالت
پاو و چاریکی هرجا، جنس های ارزان است
سنجش مـــــرا میـــکن، با حـــدودی مثقـالت
خو گرفته ام عمـــریست، جا برای رفتن کو؟
خاک درگه ات هستـــــم، از نشـــان پرچالت
کم علاقــه گی هایت، خاطرم برآشفتـه است
با که گشته ای مصروف، یاکه کرده اغفالت
اعتبار این هستـــی، یک دم و هـــزاران غم
لحظه ای بیا بنشیـــن، دور شـــو ز جنجالت
سر به کف بوُد محمود، با اشـــاره ده فرمان
پس دیگر چه میخواهــــی، از رسای اقبالت
-----------------------------------------
دوشنبه 13 اسد 1399 خورشیدی
که برابر میشود به 03 آگست 2020 ترسایی
سرودم
#احمد_محمود_امپراطور